... آرشیو مطالب پست الکترونیک لينك rss عناوین مطالب وبلاگ تم دیزاینر

صفحه نخست

فیلم های حشری و داستان


پی سی هاستینگ

حرفه ای ترین قالب های وبلاگ

ابزار وبلاگ نویسی

مرجع راهنمای وبلاگ نویسان

سفارش طراحی اختصاصی قالب وبلاگ

تم دیزاینر


همکاران
حمل هوایی ماینر از چین
پریز تایمر دار دیجیتال
شیر روشور چشمی اتوماتیک

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان آی کلاس و آدرس majidkarimi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





قالب بلاگفا

نویسندگان
مجید

لوگوی ها
برچسب ها
دلنوشته های من , ابراهیم حسینی , عشق , شعر , عکس , لباس های صغری , عیادت مجروح , گناه , بخون , زمانه , عاشقی , گریه , دلنوشته های عاشقانه , دلنوشته های ابراهیم حسینی ,

دیگر موارد


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







tbyjb

rwgvwtrv



نویسنده : مجید تاریخ : سه شنبه 12 اسفند 1393
.::.


u

tr btrthn



نویسنده : مجید تاریخ : سه شنبه 12 اسفند 1393
.::.


try

t hvtrwh trrw 



نویسنده : مجید تاریخ : سه شنبه 12 اسفند 1393
.::.


ق÷

زقبضثقثز÷ف



نویسنده : مجید تاریخ : سه شنبه 12 اسفند 1393
.::.


vwr

vtrhv



نویسنده : مجید تاریخ : سه شنبه 12 اسفند 1393
.::.


wtrhv

rswvhtrtsv



نویسنده : مجید تاریخ : سه شنبه 12 اسفند 1393
.::.


دفقع

لذضقثضغد



نویسنده : مجید تاریخ : سه شنبه 12 اسفند 1393
.::.


قشغف

ذقث ثق غ



نویسنده : مجید تاریخ : سه شنبه 12 اسفند 1393
.::.


دلنوشته های من

دو نفر پیرمرد یه پیرزن

کنار هم نشسته بودن داشتن فیلم میدیدن

هنگ گرده بودم

پیشانیم پر از عرق شد

با صدایی پر از ترس سلام دادم

خیلی آروم جواب دادن

با جمله پیرزن که گفت اقامون مریضه نمیتونه از جاش پاشه  ترسم ریخت

 راس میگفت نمی تونستن از جاشون پا شن

بخدا سر جام خشک شدم

بد جوری بغض کرده بودم .

با صدای لرزان اما ایندفه نه از ترس که از شرم و بغض گفتم ببخشید

اولش نمیومدم چون نمی شناختمتون

با پیرزنه رفتیم پشت بام تا فرش رو برداریم. واقعا هم سنگین بود

یه طرفشو پیرزن گرفته بود , ولی نمی تونست برش داره

خودم به تنهایی فرش و برش داشتم آوردم پهن کردم اتاق

موقعی که اتاق بودم اون سه نفر رو زیر چشمی برانداز میکردم

سرم داشت می ترکید

یکیشون اصلا نمیتونس راه بره

دوتا دیگه هم فقط میتونستن به زور راه برن

خواست چایی بیاره

مزاحمشون نشدم بازم ازشون معذرت خواهی کردم

موقع رفتن بهشون گفتم هر موقع کاری داشتین فقط به خودم بگین

خیلی ازم تشکر کردن.

کل مسافت باقی مونده تا خونمونو دویدم

آخه نمیتونستم جلوی گریه کردنمو بگیرم

رسیدم خونه فورا رفتم اتاقم. یکمی که اروم شدم اومدم حال

حرف نمیزدم چون صدام می لرزید . واقعا ضایع بود که گریه کرده بودم

تا شب فکرم درگیر بود . موقع خواب پتو رو کشیده بودم سرم داشتم گریه می کردم و به اون لحظه

فکر میکردم

یه دفه یه چیز مثل برق تو ذهنم جرقه زد

یادتونه گفتم موقع وارد شدن پیرزنه بهم گف حالت عوض میشه !

منم که منتظر بودم تا معنی این جملشو بدونم

موقع خواب تازه این جملشو فهمیدم .

دوباره گریه ام گرفت

واقعا از خودم بدم میومد

که چقدر ناسپاس هستیم

چقدر بی توجه هستیم

چقدر سهل انگار هستیم

 

 روزی گفتم شبی کنم دلشادت

                         وز بند غمان خود کنم آزادت

دیدی که از آن روز چه شبها بگذشت

                      وز گفته خود هیچ نیامد یادت؟

 

دلنوشته های من.دلنوشته های ابراهیم حسینی.عشق و عاشقی.عاشق.غم.گریه.ابراهیم حسینی.دلنوشته.عاشقانه ترین داستان.غمگین ترین دلنوشته.بهترین دلنوشته من.دلنوشته های من



نویسنده : مجید تاریخ : سه شنبه 12 اسفند 1393
.::.


سئع

نخئباعشفئ



نویسنده : مجید تاریخ : سه شنبه 12 اسفند 1393
.::.


صفحه قبل 1 ... 4 5 6 7 8 ... 28 صفحه بعد

لیست آخرین مطالب ارسالی
» دل پریشانم
» گفتگو
» دلنوشته های من
» یبترغا
» تنهایی
» نشد که نشد که نشد
» شکایت
» عاشقان سلام
» عکس
» وتغفرم7
» عهفر78 ع
» نا
» خدا
» تعغف
» تغفرغ
» قرذ
» فقاذقذ
» لابذ
» بهترین دلنوشته
» درانه




درباره ی ما

به وبلاگ من خوش آمدید
پروفایل مدیر وبلاگ

آرشیو
دی 1394
خرداد 1394
فروردين 1394
اسفند 1393
بهمن 1393

لوگوی ما



لینکستان
خرید از علی اکسپرس تحویل ایران
خرید از علی بابا
جلو پنجره جک جی 5
یکانسر
آی کیو مگ
ریحون مگ
لیست تمام پیوند ها

امکانات +
جهت اطلاع از تنظیمات و ویــــرایش این قالب اینجا را کلیک کنید.

.:: کلیک کنید ::.


.:: Weblog Theme By : wWw.Theme-Designer.Com ::.