... آرشیو مطالب پست الکترونیک لينك rss عناوین مطالب وبلاگ تم دیزاینر
صفحه نخست
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان آی کلاس و آدرس majidkarimi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
خبرنامه وب سایت:
دو نفر پیرمرد یه پیرزن
کنار هم نشسته بودن داشتن فیلم میدیدن
هنگ گرده بودم
پیشانیم پر از عرق شد
با صدایی پر از ترس سلام دادم
خیلی آروم جواب دادن
با جمله پیرزن که گفت اقامون مریضه نمیتونه از جاش پاشه ترسم ریخت
راس میگفت نمی تونستن از جاشون پا شن
بخدا سر جام خشک شدم
بد جوری بغض کرده بودم .
با صدای لرزان اما ایندفه نه از ترس که از شرم و بغض گفتم ببخشید
اولش نمیومدم چون نمی شناختمتون
با پیرزنه رفتیم پشت بام تا فرش رو برداریم. واقعا هم سنگین بود
یه طرفشو پیرزن گرفته بود , ولی نمی تونست برش داره
خودم به تنهایی فرش و برش داشتم آوردم پهن کردم اتاق
موقعی که اتاق بودم اون سه نفر رو زیر چشمی برانداز میکردم
سرم داشت می ترکید
یکیشون اصلا نمیتونس راه بره
دوتا دیگه هم فقط میتونستن به زور راه برن
خواست چایی بیاره
مزاحمشون نشدم بازم ازشون معذرت خواهی کردم
موقع رفتن بهشون گفتم هر موقع کاری داشتین فقط به خودم بگین
خیلی ازم تشکر کردن.
کل مسافت باقی مونده تا خونمونو دویدم
آخه نمیتونستم جلوی گریه کردنمو بگیرم
gj ndt t
خوابم نمیبرد
به همه چیز فک کرده ام
بیشتر به تو
و میدانم که خوابی
وقبل از بسته شدن چشمهایت
به همه چیز فکر کرده ای جز من
منی که بی فکر تو سر نمیکنم
bvrth er
fuhke wtyi
uil
از پیرمرد و پیرزنی پرسیدند:"شما چطور شصت سال باهم زندگی کردید؟؟؟"گفتند:"ما متعلق به نسلی هستیم کهوقتی چیزی خراب میشد تعمیرش میکردیم...نه تعویض"
حالم حال گرگی است که
خداوند توبه اش را پذیرفته
ولی
مردمان می گویند:
توبۀ گرگ؛مرگ است
vdgdsbvb
ابراهیم حسینی.دلنوشته های من.دلنوشته های ابراهیم هوشمند.دلنوشته های من.عشق . عاشقی
بلبلثقبلثقل
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 28 صفحه بعد
.:: Weblog Theme By : wWw.Theme-Designer.Com ::.